.....نازنینم
عشق مامی ورضااین روزهابه محض بیدارشدن ازخواب درخواست بازی میکنی یعنی وروجک خانوم ازهمون چندماهگی همش دوست داشتی پیشت باشم واصلاوابداتنهایی باخودت خلوت نمیکردی این روزهاهم ازمن.رضاومامانی میخوای باهات همبازی بشیم.آرشیدا:خوب مامی مثین(مثلا)من فروشندم درحالی که چنددست ازلباستو آوردی ونقش فروشنده داری مامی:خانوم ایناچندن؟آرشیدا:ایناهزارمیشن وبعدازخریداوناروتوکیسه خریدمیندازی ومیدی به من یااینکه من ماشین میشم وتووامیروننی ومیجان سوارم میشین ومیریم مسافرت.آشپزی وتقلیدازکارای من که ازجمله کارهای روزمره شماهست این روزاخیاروکاهوومیوه هاکم بودن آبم میاری قاطی غذاهات میکنی که من کمی شاکی میشم جدیدادوست داری بابابارضا بری گاراژوخیلی بهت خوش میگذره پریشب...